ستايشستايش، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

ستایش فرشته کوچولوی ما

تولد بابا

1392/3/8 14:30
664 بازدید
اشتراک گذاری

٢٠ اسفند تولد بابا مهدي بود

خواستم سورپرايزش كنم ديدم اگه براش كيك بخرم ميشه مثل هرسال و ديگه سورپرايزي در كار نيست

براي همينم وقتي از سركار رسيدم خونه بهش گفتم مياي شام بريم بيرون

يه نگاهي بهم انداخت و طوري كه سعي ميكرد لبخندشو ازم قايم كنه گفت: واسه تولدم؟

منم كه به هيچ عنوان نميخواستم برنامم بهم بخوره با حالتي بسيااااااار ناراحت و البته متعجب گفتم تولد؟؟؟؟ مگه تولدت امروزبود؟؟؟ وااااااااااااااااااي

و بابا هم متعجب از اينكه من يادم رفته و البته كاملا ناباورانه گفت اشكال نداره!!

منم هي ميگفتم واي ببخشيد و ..... خلاصه اينكه بابا با اينكه ميخواست نشون نده اما كاملااااااا معلوم بود كه رفته تو لك........ طفلكي دلم براش سوخت اما خب به اين فكر ميكردم كه شب براش تلافي ميشه

جالبه كه آخرش به زبون آورد كه واقعا يادت رفت؟؟؟؟؟ آخه چجوري؟ تو كه تولد همه رو يادت مي مونه!

و من بازم ببخشيداي پي در پي !!!

خلاصه اينكه شب بابا اومد و من و تو باهاش رفتيم رستوران ..... وقتي كه غذا رو سفارش داديم منم كادوهامونو بهش دادم

يه ساعت از طرف خودم و يه عطر از طرف تو و دو تا كارت عشقولانه كه خودم درست كرده بودمشون

خلاصه اينكه واقعاااااااااا سورپرايز شد

شب خوبي بود و خوش گذشت....

 

يه عكس از دختر و پدر

اينم يه عكس سه نفره !!!!!

اينم همه زندگي ما.........قربون اون نگات بشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

افسون مامان یونا
11 خرداد 92 19:03
تولد همسرت مبارک باشه عزیزم.
قربون اون نگاه خوشگلش برم.ببوسش


مرسي عزيزم